در کجا رسم بر این است که عاشق نشوی ؟ / باغبان باشی و دلتنگ شقایق نشوی ؟
.
.
.
طب مدرن ، طب سنتی ، طب سوزنی ، همه را امتحان کرده ام ، درد بی درمان است درد دوریت !
.
.
.
جای خالی نبودنت می کوبد بر دلم ، اگر نیایی همین روزها ویرانه می شوم !
.
.
کفرم را که در می آوری ، ایمانم به عشق بیشتر میشود !
.
.
.
عشق یعنی : به سادگی دست کسی را می گیری و به سختی هرگز رهایش نمی کنی !
.
.
.
یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست / نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم .
.
.
.
ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر / به مرام تو گرفتار و به یاد تو اسیر .
.
.
.
برایم در ردیف کسانی هستی که به قول نیما یادت روشنم می دارد .
.
.
حریقی به جانم زدی با نگاهت / دلم را ربودی تو با روی ماهت / سیاهی برفت از تمام جهان / چو دیدم به یک لحظه چشم سیاهت .
نمیدانم هم اکنون کجا مشغول لبخندی ، فقط یک آرزو دارم
که در دنیای شیرینت ، میان قلب تو با غم نباشد هیچ پیوندی . . .
.
.
.
ای قرار لحظه های اضطرار ، بر روان دیده ام منشین چو خار
جاری عشقی به شریان وجود ، بی تو باید شعر دلتنگی سرود . . .
.
.
.
روزگاری شد و کسی مرد ره عشق ندید / حالیا چشم جهانی نگران من و توست . . .
.
.
.
می خواستم تصویر با تو بودن را نقاشی کنم
دیدم فاصله بینمان در ورق جا نمی شود
کمی نزدیک تر بیا ، می خواهم با تو بودن را حس کنم . . .
.
.
.
دوستی اتفاق است ، جدایی رسم طبیعت
طبیعت زیباست ، نه به زیبایی حقیقت
حقیقت تلخ است ، نه به تلخی جدایی
جدایی سخت است نه به تلخی تنهایی . . .