گاهی اوقات فکر کردن به بعضی ها، ناخودآگاه لبخندی روی لبانت می نشاند
دوست دارم این لبخند های بیگاه… و آن بعضی ها را…
.
نظر یادتو نره
ادامه
دلم در حلقه غمها نشسته / زبانم بسته و سازم شکسته
وجودم پر ز شعر عاشقانست / تورا می خواهم و این ها بهانست . . .
.
.
دلبرا هر طرفی در طلبت رو کردم/هر چه گل بود به عشق رخ تو بو کردم
آفتابا به سر عاشق دلخسته بتاب/تا نگویند که بیهوده هیاهو کردم . . .
.
.
.
دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت :
” او یقینا پی معشوق خودش می اید “
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود :
” مطمئنا که پشیمان شده برمیگردد “
عشق قربانی مظلوم ” غرور ” است هنوز . . .
.
.
.
بچهها هرگز مادرشان را زشت نمیدانند
سگها اصلا به صاحبان فقیرشان پارس نمیکنند.
اسکیموها هم از سرمای آلاسکا بدشان نمیآید.
اگر کسی یا جایی را دوست داشته باشید، آنها را زیبا هم خواهید یافت.
زیرا “حس زیبا دیدن” همان عشق است
.
.
میخواهمت چنانکه شب خواب را / می جویمت چنانکه لب تشنه آب را
حتی اگر نباشی می آفرینمت / چنانکه التهاب بیابان سراب را . . .
.
.
دستم بـه سمـت ِ تلفُـن مـیرود و
بـاز میگـردد
چـون کودکـی که به او گفتهاند
شیرینـی روی میـز
“مــال ِ مهمانهـاست”
.
.
.
دل نزد تو است اگرچه دوری ز برم / جویای توام اگر نپرسی خبرم
خالی نشود خیالت از چشم ترم / در قلب منی اگرچه جای دگرم . . .
.
.
غم ساخت کار دل، ز نوا می توان شناخت / ظرف شکسته را، ز صدا می توان شناخت
.
.
.
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم
بااشک تمام کوچه را تر کردم
دیشب که سکوت خانه دق مرگم کرد
وابستگی ام را به تو باور کردم . . .
.
.
.
خیره است چشم خانه به چشمان مات من
خالی است بیصدا و سکوتت حیات من
حق السکوت میطلبد از لبان تو
چشمان لا ابالی و لبهای لات من !
.
.
یارم از من بی سببب رنجیدورفت/گریه را دید و برمن خندید و رفت
وقت رفتن دیگر از ماندن نگفت/قصه ناگفته هارا نشنید و رفت
تشنه بودم همچو دشتی پر عطش/مثل باران بر تنم بارید و رفت
گل فراوان بود از باغ من/غنچه ای نشکفته را برچید و رفت . . .